جدول جو
جدول جو

معنی ول گو - جستجوی لغت در جدول جو

ول گو
(زَ / زِ شِ کَ)
ول گوی. ول گوینده. در تداول، کسی که سخن بی معنی و بیهوده گوید. رجوع به ’ول’ و ’ول گفتن’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ تَ)
در تداول، سخن بیهوده و بی معنی گفتن. یاوه گفتن
لغت نامه دهخدا
(گُلْ گُ)
گالور یا گولگوتا. کوهستانی است نزد اورشلیم که در آنجا حضرت عیسی را به دار زدند
لغت نامه دهخدا
تصویری از ول گویی کردن
تصویر ول گویی کردن
سخن بیهوده و بی معنی گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ول گویی
تصویر ول گویی
عمل ول گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضول گوی
تصویر فضول گوی
ژاژ خا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا حول گویان
تصویر لا حول گویان
لنگ اندازان
فرهنگ لغت هوشیار
گاوی که برای شخم زدن آماده نباشد
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: شجاع و نترس
فرهنگ گویش مازندرانی
گردن کج
فرهنگ گویش مازندرانی
لات بی سر و پا، بی فرهنگ، بی بندوبار
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب کج
فرهنگ گویش مازندرانی
نحویده
فرهنگ گویش مازندرانی